ابراهیم بازرگانی، عضو هیئت علمی مؤسسه آموزش عالی هنر و اندیشه اسلامی در گفتوگو با خبرگزاری حوزه با بیان اینکه روند سلیقهسازی فرهنگی در کشور طی دو دهه اخیر بهشدت دچار انحراف شده است، اظهار کرد: یکی از پیامدهای این انحراف، اقبال گسترده مردم به کمدیهای سطحی و سخیفی است که نه نسبت روشنی با سنت طنز فاخر ایرانی دارند و نه شأن و منزلت فرهنگی مخاطبان را پاس میدارند. این آثار تنها با بهرهگیری از شوخیهای دمدستی و موقعیتهای تکراری، ذهن مخاطب را پر میکنند و عملاً جامعه را از دسترسی به آثار عمیق و ماندگار محروم میسازند؛ در حالی که در دهههای گذشته، طنزهای سینمایی ما دارای اندیشه، عمق و ساختار بودند.
وی افزود: اگر روزگاری فیلمهایی چون «اجارهنشینها»، «مهمان مامان» یا آثار علی حاتمی میتوانستند مخاطبان انبوه را جذب کنند، به این دلیل بود که جامعه از نظر فرهنگی غنیتر و سطح ذوق عمومی بالاتر بود. در آن دوران ذائقه مخاطب بهگونهای تربیت شده بود که توانایی درک و ارتباط گرفتن با آثار هنرمندانه را داشت و همین ظرفیت اجتماعی به شکلگیری موجهای هنری جدی کمک میکرد. اما امروز، به علت سلیقهسازی غلط، مخاطبان عمدتاً به آثار سبک و زرد گرایش پیدا کردهاند و این امر پیامدهای ناگواری برای آینده هنر و فرهنگ کشور رقم زده است.
بازرگانی ادامه داد: مشکل اصلی در ضعف سیاستگذاری فرهنگی نهفته است؛ سیاستگذاریای که باید به تربیت سلیقه هنری جامعه کمک کند اما خود به عامل سقوط ذوق عمومی تبدیل شده است. ذائقه مردم نه تنها پرورش نمییابد بلکه به شکلی مداوم در معرض محصولات کممایه قرار میگیرد و همین امر سبب شده بخشی از مخاطبان اصلاً توان تشخیص اثر خوب را از بد نداشته باشند. این روند، آگاهانه یا ناآگاهانه، ذوق هنری جامعه را سرکوب کرده و توان فرهنگی نسل جدید را به شدت کاهش داده است.
این عضو هیئت علمی بیان کرد: اگر مردم امروز به آثار عمیق دفاع مقدس، آثار دینی، یا روایتهای اجتماعی جدی اقبالی نشان نمیدهند، ریشه آن در بیتوجهی ساختار فرهنگی به تربیت زیباشناختی است. در دهههای قبل، حتی آثار اجتماعی یا خانوادگی ساده نیز با کیفیت و اندیشه همراه بودند، اما اکنون در عمده تولیدات سینمایی، نوعی بیحوصلهگی و سطحیگری موج میزند که نتیجه خروج تدریجی هنرمندان جدی از میدان است. جامعه امروز قدرت همراهی با آثار جدی را از دست داده و این زنگ خطری جدی برای فرهنگ است.
بازرگانی با تأکید بر اینکه خالقان آثار فاخر نه نابود شدهاند و نه کم شدهاند، گفت: هنرمندان اصیل هنوز وجود دارند اما بسیاری از آنها به حاشیه رانده شدهاند و در انزوا کار میکنند. این هنرمندان دیگر انگیزهای برای حضور فعال در میدان ندارند، زیرا میبینند فضای غالب فرهنگی جایی برای کار جدی نمیگذارد و مخاطب نیز تربیت نشده تا چنین آثاری را مطالبه کند. این وضعیت، فضای فرهنگی را از تولیدات درخشان تهی کرده و حضور آثار سطحی را تقویت کرده است.
وی با اشاره به نوعی سرمایهداری مبتذل در هنر امروز گفت: سرمایهداری در سینما، موسیقی و حتی ادبیات، به دنبال سود سریع و بازده فوری است، و همین مسئله باعث شده آثار زرد و عامهپسند بیشتر تولید شوند. این روند را خطری جدی است زیرا به تدریج ساختار فرهنگی را به سمت بیکیفیتی سوق میدهد و هنرمندانی که نیازمند زمان و حمایت برای خلق آثار خلاقانه هستند، از چرخه تولید کنار گذاشته میشوند. تداوم چنین ساختاری در نهایت جامعه را از هنر واقعی محروم میسازد.
بازرگانی در ادامه به وضعیت موسیقی اشاره کرد و گفت: موسیقی عامهپسند امروز بیش از هر زمان دیگری آزاردهنده، سطحی و فاقد کیفیت هنری است. هرچند گاهی آثار خاص و ارزشمند منتشر میشود، اما جریان غالب موسیقی در ایران تابع الگوهایی است که تنها به مصرف لحظهای و ایجاد هیجان زودگذر توجه دارد. این وضعیت نیز نتیجه همان سلیقهسازی غلط است که در همه عرصههای هنری قابل مشاهده است و اجازه نمیدهد موسیقی فاخر مجال بروز پیدا کند.
وی هشدار داد: وقتی سلیقه عمومی با محصولات کممایه شکل میگیرد، توقع مردم از هنر پایین میآید و این امر موجب میشود تولیدکنندگان حرفهای نیز ناچار شوند به سمت آثار سادهتر و سطحیتر حرکت کنند. این چرخه معیوب باعث میشود هنر در درازمدت دچار فروپاشی ساختاری شود و هیچ شاخه هنری نتواند مسیر پیشرفت واقعی را طی کند. برای شکستن این چرخه، تنها کیفیت هنرمند کافی نیست، بلکه سیاستگذاری هدفمند ضرورت دارد.
بازرگانی با اشاره به گذشته گفت: ما زمانی از سینمای «فیلمفارسی» عبور کردیم و به دورانی رسیدیم که آثار متعالی علی حاتمی، مهرجویی، حاتمی کیا و دیگران خلق میشد. این مسیر نشان میدهد که هنر ایران قابلیت شکوفایی دارد، اگر بستر فرهنگی برای آن فراهم باشد. اما امروز به جای حرکت رو به جلو، به دورهای برگشتهایم که آثار سطحی و بیمایه بیشترین توجه را میگیرند و آثار جدی در سکوت باقی میمانند.
وی بیان کرد: صحنه فرهنگی امروز بیش از آنکه محصول انتخاب مردم باشد، نتیجه تصمیمهای سیاستگذاران و عملکرد نهادهای فرهنگی است. کاهش بودجه هنر فاخر، نبود حمایت از هنرمندان جوان، بیبرنامگی در عرصه تربیت هنری و نگاه تجاری افراطی، مجموعهای از عواملی هستند که وضعیت کنونی را رقم زدهاند. این شرایط، به تدریج مخاطب را به سمت مصرف آثار دمدستی سوق داده و سطح توقع عمومی را پایین آورده است.
بازرگانی با نگاهی دقیقتر افزود: این وضعیت نهتنها به تولید آسیب زده بلکه تعامل فرهنگی جامعه را نیز تضعیف کرده است. وقتی مردم با آثار عمیق در ارتباط نباشند، توان تحلیل، گفتوگو، نقد و فهم مفاهیم اجتماعی نیز کاهش مییابد و این اثر بهصورت مستقیم بر فرهنگ عمومی و حتی سبک زندگی مردم اثر میگذارد. هنر همیشه یکی از ابزارهای مهم تربیت اجتماعی بوده و ضعف آن، به ضعف جامعه منجر میشود.
وی اظهار کرد: وضعیت آشفته هنر امروز، نتیجه بیبرنامگی طولانیمدت است و اگر برای آن چارهای اندیشیده نشود، این خرابیها به نسلهای بعد نیز منتقل خواهد شد. امروز در شرایطی هستیم که حتی اگر هنرمند بخواهد اثر جدی خلق کند، مخاطب تربیتشدهای برای دریافت آن وجود ندارد. این مسئله خطرناکتر از خودِ کمبود آثار فاخر است.
این کارشناس رسانه در ادامه به آینده هنر اشاره کرد و با صراحت گفت: وضعیت امروز ما نشان میدهد که آینده فرهنگ ایران، در صورت تداوم روند فعلی، آیندهای تلخ خواهد بود. امروز نه سینمای جدی داریم، نه ادبیات قدرتمند، نه موسیقی غنی و نه سیاستگذاری فرهنگی روشن. بسیاری از هنرمندان دلسرد شدهاند و جامعه از وجود آنان بیبهره مانده است.
بازرگانی در توصیف حال حاضر هنر از واژه «آشوب» استفاده کرد و گفت؛ این آشوب نه یک بحران لحظهای، بلکه نتیجه سالها بیتوجهی است. انگار همه چیز از دست رفته؛ موسیقی خوب شنیده نمیشود، سینمای جدی ساخته نمیشود، روایتهای ادبی قدرتمند خلق نمیشود. امروز ما به جایی نمیرسیم و همین امروزِ از دست رفته، آینده را نیز نابود میکند.
وی در پایان تأکید کرد: تنها راه برونرفت از این وضعیت، ایجاد یک تحول بنیادین، شبیه به رستاخیز فرهنگی است؛ تحولی که با بازنگری کامل در سیاستگذاریها، احیای تربیت هنری، حمایت از هنرمندان اصیل و بازگرداندن جایگاه هنر فاخر محقق میشود. اگر چنین تحولی رخ ندهد، شکاف میان مردم و هنر روزبهروز عمیقتر خواهد شد و جامعه به سمت یک فضای فرهنگی کمعمق، سطحی و بیریشه پیش خواهد رفت.
انتهای پیام










نظر شما